کد مطلب:50504 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

مرتبت شناسی و رعایت تفاوتها در تربیت











توجه به مراتب وجود و رعایت تفاوتها در تربیت از مهمترین امور است كه نادیده گرفتن آن و همه را یكسان دیدن و از همه یك گونه انتظار داشتن تربیت را به تباهی می كشاند.


به نزد آن كه جانش در تجلی است
همه عالم كتاب حق تعالی است


عرض اعراب و جوهر چون حروف است
مراتب همچو آیات وقوف است[1] .


یمانی از احمد بن قتیبه، از عبدالله بن یزید، از مالك بن دحیه روایت كرده است كه نزد امیرمومنان (ع) بودم، سخن از اختلاف مردم رفت. امام (ع) فرمود:

«انما فرق بینهم مبادی طینهم و ذلك انهم كانوا فلقه من سبخ ارض و عذبها و حزن تربه و سهلها، فهم علی حسب قرب ارضهم یتقاربون و علی قدر اختلافها یتفاوتون، فتام الرواء ناقص العقل و ماد القامه قصیر الهمه و زاكی العمل قبیح المنظر و قریب القعر بعید السبر و معروف الضریبه منكر الجلیبه و تائه القلب متفرق اللب و طلیق اللسان حدید الجنان.»[2] .

سرشت مردمان از یكدیگر جداشان ساخته است و میانشان تفرقه انداخته، كه تركیبشان از پاره ای زمین است كه شور و یا شیرین است و خاكی درشت یا نرمین. پس، آنان به اندازه ی نزدیكی زمینشان با هم ساز وارند و به مقدار اختلاف آن از یكدیگر به كنار. پس نیكو چهره ای بینی كانا (كم خرد) و كوتاه همتی دراز بالا و نیكو كرداری زشت منظر و خرد جثه ای ژرف نگر و نیك سریرتی با سیرت ناخوش و سرگشته دلی آشفته هش و گشاده زبانی گویا با دلی آگاه و بینا.

گونه گونی شگفت انسانها و ملاحظات خاص درباره ی هر فرد و حتی نقش زمانه در دگرگون كردن امور متعارف و پیدایش عرفهای متفاوت و تاثیر آن در تربیت از اموری است كه باید در برنامه ها و اقدامات تربیتی مورد توجه قرار گیرد. امیرمومنان علی (ع) درباره ی چنین تفاوتها و تاثیراتی فرموده است:

[صفحه 230]

«خیار خصال النساء شرار خصال الرجال: الزهو و الجبن و البخل، فاذا كانت المراه مزهوه لم تمكن من نفسها و اذا كانت بخیله حفظت مالها و مال بعلها و اذا كانت جبانه فرقت من كل شی ء یعرض لها.»[3] .

نیكوترین خوی زنان زشت ترین خوی مردان است: به خود نازیدن و ترس و بخل ورزیدن. پس چون زن به خویش نازد، رخصت ندهد كه كسی بدو دست یازد و چون بخل آرد، مال خود و مال شویش را نگاه دارد و چون ترسان بوده از هر چه بدو آرد (تا تباهش گرداند) هراسان بود.

بسیاری از بدفهمی ها و اختلافات ناشی از آن، نتیجه ی بی توجهی به مرتبت شناسی و رعایت تفاوتهای گوناگون در امر تربیت است.


سخنها چون به وفق منزل افتاد
در افهام خلایق مشكل افتاد[4] .

در سخنان امیرمومنان علی (ع) مكرر نسبت به اختلافات طبیعی و ذاتی و نیز اختلافات محیطی و عارضی و رعایت تدرج و تمكن توجه داده شده است. آن حضرت در نامه ی تربیتی خود به فرزندش حسن (ع) فرموده است:

«و انما قلب الحدث كالارض الخالیه ما القی فیها من شی ء قبلته. فبادرتك بالادب قبل ان یقسو قلبك و یشتغل لبك، لتستقبل بجد رایك من الامر ما قد كفاك اهل التجارب بغیته و تجربته، فتكون قد كفیت موونه الطلب و عوفیت من علاج التجربه، فاتاك من ذلك ما قد كنا ناتیه و استبان لك ما ربما اظلم علینا منه.»[5] .

دل جوان همچون زمین ناكشته است، هر چه در آن افكنند بپذیرد. پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنكه دلت سخت شود و خردت هوایی دیگر گیرد، تا با رای قاطع روی به كار آری و از آنچه خداوندان تجربت در پی آن بودند و آزمودند بهره برداری و رنج طلب از تو برداشته شود و نیازت به آزمودن نیفتد. پس به تو آن رسد كه ما بدان رسیدیم و برای تو روشن شود آنچه گاهی تاریكش می دیدیم.

[صفحه 231]

«رشد كودكان از روزی كه به دنیا می آیند تا موقعی كه به درجه ی كمال می رسند، از مراحل متوالی و به هم پیوسته ای می گذرد كه می توان آنها را فصول مشخص تاریخ واحدی دانست. این رشد گر چه ظاهرا ترقی دائم و یكنواختی است، در واقع كند و تند می شود و ادواری گاه پرجوش و خروش و گاه آرامتر دارد. تغییرات به ظاهر دائم و مستمر است اما در واقع موجودی كه می بالد مراحل معینی را طی می كند. هر یك از این مراحل، ساختمان روانی خاصی دارد و می توان این ساختمان مخصوص را در رفتاری كه مشخص این مراحل است مشاهده كرد.

پرورش باید حتی الامكان بر طبق مراحل روانی رشد صورت گیرد و تنها در این صورت می تواند همه ی قوای شاگرد را به ظهور برساند. چنین تربیتی درست مانند لباس مجسمه های سنگی معبد پارتنون )nonehtraP( است كه چون با پستی و بلندیهای پیكر زیبایی سازگار شده است، بهتر جلوه می كند.

پس تربیت تكوینی تنها بر این تصور پیش پا افتاده موسس نیست كه باید سن كودك را رعایت كرد. این گونه تربیت بر این ایمان موسس است كه مراحل بزرگ رشد با واقعیات مشخصی مطابقت دارد و به مدد این مراحل می توان انواع مشخص تربیت را تعریف كرد. شاگرد در هر دوره از تحول خود، به تعادلی دینامیك دست می یابد و به نقطه ای از كمال می رسد كه گذران است، به عبارت دیگر، رفته رفته به سبكی از زندگی نزدیك می شود.

روسو چنین می گفت: هر سن و هر حالت از حیات، كمال و بلوغ متناسب با خود دارد كه مخصوص آن است. آموزش و پرورش باید این پیشرفت را تسهیل كند و به این كمال برسد. مجموع این پیروزیهاست كه سبب توفیق در كار تربیت می شود. اگر مرحله ای از مراحل مورد غفلت قرار گیرد، فرصتی برای همیشه از دست شاگرد رفته است و اقدامات بعدی سودی نخواهد داشت و نیز هر گاه تربیت قبل از پایان رشد متوقف گردد، شكست مربی از این هم بزرگتر خواهد بود.» (پی نوشت: موریس دبس، مراحل تربیت، ترجمه ی علیمحمد كاردان، چاپ ششم، انتشارات دانشگاه تهران، 1356 ش. صص 9 -8.

.

تربیت موفق تربیتی است كه مراتب انسانها و تفاوت آنها را بدرستی درمی یابد و در برنامه ریزی و عمل لحاظ می نماید.

[صفحه 232]


صفحه 230، 231، 232.








    1. گلشن راز، ص 27.
    2. نهج البلاغه، كلام 234.
    3. همان، حكمت 234.
    4. گلشن راز، ص 13.
    5. نهج البلاغه، نامه ی 31.